ریبرندینگ به لهجه بی آلایش

طراحی سایت در مشهد فرض فرمائید صاحب و مالک یک منزل کلنگی می‌باشید که روزی جزو شایسته ترین منزل‌های شهر بود؛ ولی خب دوره متعددی از ایجاد آن پیشین و اینقدر دیرین گردیده که قطعاً بایستی آن را نوسازی فرمائید، وگرنه روی سرتان وخیم می‌گردد! ابداً برفرض سفت باشد و هنوز بشود در آن معاش کرد؛ با ساختمان بلند‌های زیبای حریم چه می کنید؟ به دور و برتان کلیه ساختمان‌های آنچنانی و خوشگل درست شده که دیگر این منزل توی ذوق و سلیقه می زند و ابداً خریدار ندارد!

ریبرندینگحالا شما دو رویه دارید:

یا این که منزل را بکوبید و از اولیه، امروزی‌خیس و با پباده سازی‌های ‌به‌روز بسازید! یا این که در صورتی شیدا منزل کهن می‌باشید، دست کم دستی به رمز و رشد بکشید تا ظاهرش چشمگیر و قشنگ باشد.

این دقیقاً قوانینی میباشد که گهگاه یک مارک با آن مواجه می گردد و به‌خیال و خاطر تغییر و تحول وضعیت، یا این که ماندن در بازار رقابت می بایست دست به تغییر تحول بزند!

در‌این نوشته‌ی علمی در رابطه ریبرندینگ (Rebranding) می خوانیم. یعنی قرار میباشد بفهمیم که ریبرندینگ چه می باشد؟ چرا کمپانی‌ها ریبرندینگ میکنند؟ و ریبرندینگ چه‌گونه انجام می‌گردد؟ در انتها هم، باهم نگاهی به یکسری مثال از ریبرندینگ‌های چیره و ناموفق عالم می‌اندازیم!

ریبرندینگ به لهجه بی آلایش
قبلی از تمجید ریبرندینگ، بیایید یک تعریف و تمجید مشترک از مارک - میان خودمان - داشته باشیم آن‌گاه به سراغ ریبرندینگ برویم.

مارک مشتمل بر کلیه احساسات، خصوصیت‌ها و مفاهیمی میباشد که به یک اسم پیوند خورده ‌میباشد.

لوگو، رنگ، شعار، صدا و پباده سازی، از متداول‌ترین مواقعی میباشد که به ظاهر چشم میگردد؛ البته تمام مارک این وجود ندارد. هر جور رابطه با مشتری بالاتر از داد و ستد، معامله، حسی که منتقل می شود، همت برای ایفای مسئولیت اجتماعی در یک حوزۀ مختص و ... هم جزو مارک اکانت میشوند.

پس یک مارک غالب دارنده یک تصویر خیالی خوب در ذهن مردم میباشد که سبب ساز تمایز آن از رقبا میگردد؛ اکنون درصورتی که یک مارک بخواهد این تصویر را بهتر نماید، ریبرندینگ انجام می دهد. براین اساس:

ریبرندینگ در معنای تجدید بنا تصویر مارک در ذهن مشتری با انگیزه بهتر شدن یا این که دوری از بدتر شدن میباشد. 

پس در یک ریبرندینگ عملکرد می کنیم با تغییر تحول موادسازنده نام‌و‌نشان بصری (اسم، رنگ، لوگو، پباده سازی) و پیام‌هایی که به مخاطب میدهیم (استراتژی مارک، بها‌ها، ماموریت، دیده‌انداز، انگیزه، تگ‌لاین) تصویری که در ذهن مردم ساخت گردیده را آنطور که می خواهیم تجدید بنا کنیم.

این که کسب‌وکارها چطور به‌این مرحله می‌رسند دلایلی دارااست که در بخش بعدی توضیح می دهیم.عامل ریرندینگ

به هیچ وجهً چرا کسب‌وکارها ریبرندینگ می نمایند؟
در جواب به سوال چرا برندها ریبرندینگ می‌نمایند، می‌توانستیم فهرست بلندبالایی از عارضه ها بیاوریم؛ البته پشت همگی این عارضه ها، دو برهان اصلی موجود است:

آنطور که اندیشه می‌کردیم پیش نرفت (تغییرات درونی و برندینگ ضعیف در پیشین)
جهان تغییر‌و تحول میکند (تغییرات بیرونی)
نخستین بدین دو دلیل نگاهی بیاندازیم.

1. ریبرندینگ به جهت تغییرات درونی یا این که برندینگ نخستین ضعیف
طولانی تر کسب‌وکارها یا این که استارتاپ‌ها، در آستانه فعالیت، آنطور که می بایست و شاید به برندینگ دقت نمیکنند. ادله آن هم پر‌نور میباشد؛ زیرا در مقایسه با شغل های واجب‌تری مثل کشف کردن سرمایه‌گذار و رساندن متاع یا این که سرویس ها به مشتریان اول، کسی وقتش را برای پباده سازی و تعیین لوگو یا این که توجه در استراتژی مارک هدر نمی‌دهد.

آری می دانیم که برندسازی خیلی مهم میباشد و همگی چیز می بایست عالی جلو رود البته خیلی وقت‌ها در فعالیت این واقعه نمی‌افتد.

گام سوم آغاز آپ: هنر فروش و بیزینس پلنحتما بخوانید: گام سوم شروع آپ: هنر فروش و بیزینس پلن
در چنین حالتی قابلیت دارااست کسب‌وکار بزرگتر از چیزی شود که انتظارش را داشتند، مسیرش تغییر و تحول نماید، تصویر خیالی مشتریان با آنچه در صدر می‌خواستند مختلف شود و هر رخداد دیگری که در صدر به آن تامل نکرده بودند، صورت دهد.

معمولاً هر کسب‌وکاری که از بعدها کوچک به میانگین و پهناور رویش میکند، بدون چاره به بازآفرینی مارک میگردد.

تعدادی استدلال دیگر می‌قدرت فهرست کرد که به نوعی تغییرات درونی کسب‌وکار می باشند. مثل ترکیب شدن دو کمپانی، تغییر و تحول کالا یا این که تغییر‌و تحول دسته بازاریابی و فروش.

2. ریبرندینگ به جهت تغییر‌و تحول حالت بیرونی و رقبا
دنیای حریم ما مدام در حالا تغییر تحول میباشد و کسب‌وکاری که خودش را به‌روز نکند محکوم به نیستی میباشد. اینجا با برندهایی که منبع بها‌هایشان اصالت و عمر میباشد کاری نداریم. مثل برندهایی که در تبلیغاتشان تأکید میکنند برای مثالً ۱۰۰ سال پیشین بنیانگذاری گردیده‌اند. (به عنوان مثال رولکس از ۱۹۰۵)؛ هرچند همین برندها هم در غایت ناچار به تغییراتی می‌‌شوند.

اکثری از کمپانی‌ها تنها به جهت دیدنی‌خیس کردن، هم‌سطح شدن با رقبا و هماهنگ شدن با ترندهای روز جهان در پباده سازی و تبلیغات، مبادرت به ریبرندینگ جزئی (تنها نام و نشان بصری) مینمایند.
برای مثالً امکانش می‌باشد که موقعیت عوض شود و مزیت رقابتی که شعار کسب‌وکار بر مبنای آن صورت گرفته بود، دیگر یک مزیت رقابتی نباشد. یا این که اینکه با ورود رقبایی که سخن جدیدی برای اعلام کردن دارا‌هستند، نیاز باشد تغییراتی ساخت کنیم و سطحمان را فراتر ببریم.

در دنیای مدرن، برندها هر چقدر هم کار کشته و با توان باشند، در مرحله‌ای ناچار به پوست‌اندازی میگردند. سوای ریبرندینگ در طول مطلوب، مارک یا این که ضعیف میگردد و یا این که در در وضعیت‌ ایده‌ال درجا خواهد زد.